-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 آبانماه سال 1386 15:03
-
تنهایی من
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 15:55
بیاتابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنها ترم و خاصیت عشق اینست کسی نیست، بیا صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه ی آن گیاه عجیبی ست که در انتهای صمیمیت حزن می روید بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام بیا با من بیکس تنها...
-
رسم زمونه
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 15:38
عجب رسمیه رسم زمونه قصه برگ و باد خزونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه کجاست اون کوچه چی شد اون خونه آدماش کجان خدا میدونه بوتهء یاس بابا جون هنوز گوشهء باغچه توی گلدونه عطرش پیچیده تا هفتا خونه خودش کجاهاست خدا میدونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه تسبیح و مهر بی بی جون هنوز گوشهء...
-
شب آخر
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 15:32
شب آخر است دل دلا چه داری که به زبان آوری چه داری که گویی از آن خاطرات یاد آوری؟ غروبم مرگ خورشیدم ،غم انگیزم ،تب آلودم نگاه بنگی شهرم، پر از رسوایی دودم مرا نفرین کن ای عرفان، که دیشب در خیالاتم خدا از بیخ گوشم رد شد و من بی خبر بودم قناری با صدای خواندنم بر خاک می افتد که من یک تکه از آیینه ی آواز داوودم بدون تو در...
-
نیازمندعشق
دوشنبه 30 مهرماه سال 1386 15:04
یکی میگه:ماهمه نیازمند عشقیم.عشق بخشی از سرشت انسانی است.به اندازه ی خوردن نوشیدن و خفتن.گاهی به هنگام تماشای یک غروب زیبا خودراکاملا تنها مییابیم و میاندیشیم :این زیبایی اهمیتی نداردچون کسی راندارم تا دراین زیبایی بااو سهیم شوم.درچنین مواقعی باید پرسید:چندبار نثار کردن عشقمانراازماخواسته اند و امتناع کرده ایم؟چند بار...
-
جسم سختم
یکشنبه 15 مهرماه سال 1386 10:59
" جسم سختم " نگو هرگز که طعم لذتی نیست میان روح من با جسم سختت نگو این جمله را بی هیچ تفسیر نکن هرگز مرا در اوج تحقیر که من زیبایی روح و تننت را میان جمله هایم می ستایم و تنها آرزویم که بمانی میان بستر سرد نگاهم و باور کن که بیش از تو ملولم از این سردی از این سختی به به جسمم و باور کن که در این تلخ کامی ... به گرمای...
-
چقدر سحته ...
یکشنبه 15 مهرماه سال 1386 10:43
چقدر سخته تو چشای کسی که همه عشقت رو ازت دزدید و بجاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی و بجای اینکه لبریز از کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوسش داری ... چقدر سخته دلت بخواد سرت روباز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده ... چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچ...
-
با من اینگونه بمان
شنبه 14 مهرماه سال 1386 12:17
" با من اینگونه بمان " دوست تر می دارمت وقتی تودر آغوشمی مهربانتر می شوم با عشق از گرمای تو ... از تلاطم های جسم گرم تو در روح من . روح من گرمای تن زیبا بدن ... با من اینگونه بمان گر می شود با عشق تا رود روح از بدن خورشید من !
-
روزی عشق ...
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 18:00
یه روز عشق و فضولی و حسادت و دیونگی با هم قایم موشک بازی می کردن بعد فضولی حسادت رو پیدا می کنه حسادت از روی حسودیش به دیونگی میگه عشق پشت گل سرخ قایم شده دیونگی خاری رو بر می داره و به طرف عشق پرتاب میکنه و عشق برای همیشه کور میشه دیونگی قول میده تا اخر عمرش پیش عشق بمونه و تنهاش نذاره و قول میده جای چشم های عشق باشه...
-
تو ...
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 17:59
تو آن شاخه نیلوفرین با طراوت یاس های باران خورده ای و لطافت آن قطره شبنم بر روی گلبرگ توخود حکایت همه افسونگران عالمی و مغرور تا بلندای جمال و جلال شبی خیالت را میخواهم تا تو را درآغوش گیرم که برایم بخوانی از همان لالایی های عاشقانه ات زمزمه های خدایی ات تا دلسپاری ها و قصه های تلخ تنهایی ات برایم بخوانی تا در آغوش تو...
-
افسوس...
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 17:00
*** افسوس... *** سلام من به آن کسی که رفت و بی کسی های عالمی را در دلم کاشت و بیهودگی ارمغان از او شد... و چه افسوس خورم یا که نه او دگر باره نیاید و من این گونه مرا پیش تر از پیش به دل میسوزم !
-
پاسخ عشق
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 18:32
*** پاسخ عشق *** من ز خود می پرسم و تو اینگونه بگو هر چه در عشق سوال در جوابم با عشق : که خداوند یکی عشق یکی دلبر و دلداده یکی . بگذار امشب هم نقشی از رویایت همچو شبهای دگر تا سحر گاه رساند دل را !
-
بهار آرزو
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 17:52
*** بهار آرزو *** یک نفس با من بیا تا آرزو یک سخن از آشنایی ها بگو در شب یلدا بیا با من بمان تا ظهور آن بهار آرزو !
-
هیچ ...
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 17:37
*** هیچ ... *** با که دیگر بعد تو از عاشقی گویم سخن بعدتو حتی کبوتر با کبوتر اهرمن لعنت و نفرین حق بر این دل پر مدعا کاندر آن جز عشق تو از دیگری باشد سخن !
-
چشمات
چهارشنبه 10 مردادماه سال 1386 17:26
*** چشمانت *** من نواختن گیتار عشق را ... از رقص گلبرگ غنچه لبانت و از معصومیت نگاهت آموختم ... من زندگی در حال و امید به آینده را در صدای مهربان تو دیدم وآموختم که چگونه بی بال و پر پرواز با عشق را !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 20:49
> function LoadLocalAgent(CharID, CharACS) { LoadReq = wolfi.Characters.Load(CharID, CharACS); return(true); } var MerlinID; var MerlinACS; wolfi.Connected = true; MerlinLoaded = LoadLocalAgent(MerlinID, MerlinACS); Merlin = wolfi.Characters.Character(MerlinID); Merlin.Show(); Merlin.Play("Blink");...
-
بوسه تو
یکشنبه 24 تیرماه سال 1386 11:51
*** بوسه تو *** من درون دستهایم قاصدک در دلم شوق نگاهی آشنا می فرستم سوی تو پیغام دل ناگهان ... باد تند سر کشی برد از کفم احساس را آرزویم غرق در یک خواب شد خواب شیرینم زهی بیتاب شد ... تو در آن لحظه مرا بوسیدی !